نقد و بررسی فیلم دارودسته های نیویورکی Gangs of New York

نقد و بررسی و تحلیل فیلم سینمایی دارودسته‌ های نیویورکی

مواردی که در فیلم دارودسته‌ های نیویورکی مورد نقد و تحلیل قرار می دهیم :

  • درباره خشونت و قانون دارودسته‌ های نیویورکی
  • تمدن و سرکوب از نظر فروید
  • نقد درون مایه فیلم دارودسته‌ های نیویورکی
  • مشاهده تریلر فیلم Gangs of New York (در انتهای مقاله)
  • ثبت کامنت و مشاهده نظر سایر دوستان (در انتهای مقاله)

ساخت تیزر تبلیغاتی


سرگذشت دارودسته های نیویورک

فیلم دارو دسته ی نیویورکی ها، سرگذشت مردمانی در قرن نوزده است که منافع شان در تضاد با یکدیگر است و تلاش برای سروری و مالکیت دارند. تاریخ مذهب و تاریخ سیاستی را جلوی دید می گذارد که خشونت و زور بخش جدایی ناپذیر آن است. قانون جنگل ظاهرا حاکم است و فرهنگ زورگویی و حیله گری مسلط.

آنان که ندارند باید مالیات بدهند و آنان که دارند تملق گو و فریبکار هستند. در این میان، وطن: کالای شده برای فروش یا ویترینی که بتوان با آن نمایشی رفت. مهاجران، شهروندانی درجه دو هم نیستند و جای برای زندگی آنان تعریف نشده.

درواقع، هستی شان بی ربط به نیویوریک به نظر می رسد مثل پناهنده های که امروزه از سمت خاورمیانه اسلامی راهی، بلاد از ما بهتران می شوند و به بدترین کارها برای تامین معاش تن می دهند: بازتاب حال دیروز در زمان امروز؛ تو گویی گذشته هرگز نگذشته است.

در چنین اوضاع و احوالی نفس حقوق بشر بریده می شود و بدشان نمی آید در اصول خود کمی تبصره و ماده اضافه کنند و دروازه ی شهر را برای مهاجران تنگ تر. مهاجران ایرلندی اثر اسکورسیزی شباهت عجیبی دارند با مهاجرانی که امروزه از سمت دریا و مسیر ترکیه به دنبال پناهندگی هستند: وطن به مثابه ویروسی واگیردار!

نقد و بررسی فیلم دارودسته های نیویورکی

قانون دارودسته های نیویورک

زیبایی برای زن در دارودسته های نیویورکی معانی دو پهلویی دارد:
زیبایی برای جنی -کامرون دیاز- سپهری می شود و نقابی، برای سرقت و زنده ماندن و نیز دوست داشتن. برای عشق در زمان خود، مادری می کند و نوازش او- در سکانس زخمی شدن آمستردام- نوعی دارو و درمان است. او دزدی زیبا است در عین حال، عشق و مادری را هم می فهمد. وفاداری بدون قید و شرط برای جنی، فضیلت نیست: وفاداری برای که و در چه شرایطی؟

مردم در ددارودسته های نیویورکی ، برای در امان ماندن از خشونت محله و دوست و همسایه، گروهی و باندی یا مافیایی تشکیل داده اند و برای خود بدین گونه امنیت می خرند: آنان که زمانی با کشیش-والون- بودند امروز طرف دیگر ایستاده اند. خیانت کردن و دروغ ابزاری است برای بقا: کار راه بنداز و هوادار دارد. چشم و دل و روان مردم محله پنجم نیویورک، گرسنه است و قیافه طماع دارند.

تحلیل فیلم دارودسته های نیویورکی

خشونت در دارودسته های نیویورک

تماشاگر فیلم دارودسته های نیویورکی ، اثر مارتین اسکورسیزی، شاید همان ابتدا این سوال را از خود بپرسد که این همه خشونت و خشم و خونی که در این فیلم هست برای چیست و از کجا می آید؟ خشونت پشت قانون و برای قانونی است که به کسی و به چیزی خدمت کند. قانون همیشه برای کسی و در خدمت به چیزی است. آن کس که از خشونت کمک می گیرد قانونی می خواهد که منافع و علایق او را تامین، تثبیت یا ارتقا دهد.

در ادامه کسی هم تلاش می کند قانونی را با خشونت عوض کند طوری که به او دیگر ظلم نکنند. ازین رو، خشونت ربط دارد با عدالت. نمی توان از عدالت گفت اما از خشونت چیزی نگفت و برعکس. با این مقدمه ی خلاصه، داستان فیلم دارودسته های نیویورکی ، حکایت پسری است که پدر کشیش او را کشته اند و دوستان پدر، خیانت ها کرده اند.

پسر کشیش والون یعنی آمستردام- دی کاپریو- در سوادی اجرای عدالت به سبک خودش است تا بیل قصاب- دانیل دی لوئیس- را سرجای خود بنشاند و به مردمان شهر درسی تازه بدهد: چه کسی در محله حاکم و ارباب است. در حقیقت و با نظر به مقدمه، پسر قانونی می خواهد که به آمستردام- یعنی خودش- خدمت کند و روح پدر- لیام نیسن- را تسکین دهد.

با این حساب، کسی به یاری خشونت، «تمدنی» می سازد که در دل خود پر از «سرکوب» است و مایه¬ی «ناخرسندی» بسیاری. منطقا جا دارد دراین جا گریزی به دیدگاه «فروید» بزنیم، مخصوص به «تمدن و ناخرسندی های» ایشان. این اثر فروید، امکانات غنی مفهومی بسیاری دارد که ما را در درک و نقد فیلم دارودسته های نیویورکی ، یاری می دهند.

خشونت در فیلم دارودسته های نیویورک

تمدن و سرکوب از نظر فروید

فروید معتقد است که رنج از سه جهت ما را تهدید می کند: از سمت از جسم خودمان که محکوم به زوال است؛
از سمت طبیعت و جهان بیرون که بی رحم و ویرانگر است و سوم
از سمت نهاد های که روبط ما را در دولت و خانوداده تنظیم می کنند.

اول و دوم قابل تحمل است ولی سومی که خودمان بر خودمان تحمیل کرده ایم یعنی تمدن، ملامت ها و ناخرسندی ها، به دنبال دارد. شاید بهتر باشد اضافه کنیم که لذت هم از همین سه ناحیه به ما می رسد یعنی منشا رنج و لذت یک جا هست. فروید رنج ها و ناخرسندی های آنرا برجسته کرده و کمتر از شادی و خوشی آن گفته. تمدن، ناخرسندی می آورد اما شادی بخش نیز هست. اینکه کدامیک در منطق روانکاوی فرویدی بر دیگری غلبه دارد، محل بحث است. تاکید این اثر فروید همانطور که از عنوانش پیداست بر ناخرسندی است تا خشنودی.

نقد فیلم دارودسته نیویورکی

تمدن و سرکوب از نظر فروید و ارتباط آن با فیلم دارودسته های نیویورک

با این اعتبار، اثر اسکورسیزی نشان می دهد آدمی مورد سوم را به راحتی نمی پذیرد و دوست ندارد تن به قانون و سرکوب بدهد و از نهاد و از تمدن گریزان است. خر تو خر بودن میل را تا حد زیادی ارضا می کند و به نفع امثال جنی تمام می شود. تمدن برای امیال ما مانع درست می کند و بیل قصاب و پسر کشیش نمی خواهند به راحتی و با زبان خوش آنرا ایجاد کنند.

مهاجران باید به زور رای بدهند چون بدرد بخور هستند در زمان رای گیری اما بعدش خیر. نهاد مجلس، چیزی شبیه لفاظی های بی پایان نیست و بیل قصاب حوصله شنیدن حرف ندارد. ناخرسند است از مجلسی که رای به برتری او ندهد و انکار می کند انسانی را که در خدمت به او نباشد. در واقع تمدن را نمی خواهد یا تغییر نظمی که به ضررش باشد نمی توان بپذیرد ازین رو با پسر کشیش داستان ها دارد.

نقد و خلاصه داستان فیلم دارودسته های نیویورکی

خشونت مکانیسمی در خدمت قانون در فیلم دارودسته های نیویورکی

ظاهرا چنین است که برای حفظ نظم گروه باید دیگرانی را دشمن قلمداد کرد. نوعی دوستی نمی تواند معجزه کند و شعار انسانیت، برد چندانی ندارد. بیل قصاب، کشیش و طرفدارانش را دشمن خود می دانست و پسرش نیزهم. زمانی که جِنی (کامرون دیاز) سمت او بود، دوست قلمداد می شد و بعدتر که به سمت امستردام رفت، دشمن شد.

موقعیت عوض می شود و ضرورت انسان ها را تغییر می دهد و آدمی تا پایان عمر بسیاری از اعتقاداتی که داشته، زیر سوال می برد. نکته اینجاست که قانون هم به مرور یا به وسیله خشونت تغییر می کند و نسلی تازه می آید و آنچه نمی خواهد را، تغییر می دهد و قصابی می کند. صفحات تاریخ را با خشونت نوشته اند.

میل به پرخاشگری و قصابی روانی و روحی آدمی را بایستی به حساب آورد: در تحلیل نهایی. با سرکوب است که تمدن انسانی حرکت می کند و اگر سرکوب نباشد چیزی چندانی باقی نمی ماند. در همان سکانس ابتدایی اثر اسکورسیزی، برف های سفید به رنگ خون در آمدند:بنام دفاع از دین و وطن یا حق تسلط بر دیگری.

در وجود آدمی وسوسه شدیدی به غلبه کردن -در کلام و در رفتار-هست که به آسانی آرام نمی گیرد. قصابی بیل،شاید نوعی «والایش» میل به پرخاشگری اوست و ارتقا دادن سطحی از خشونت به صورتی که مقبول جامعه باشد. مکانسیمی در خدمت به تمدن و در راه قانونی خوشایند قصاب.

موضوع فیلم دارودسته های نیویورکی

به نام پدر ، پسر و روح القدوس در فیلم دارودسته های نیویورکی

پسر یعنی آمستردام نهایتا پا در جای پدر کشیش خود گذاشت و به همان راه رفت تا تمدنی بر پا کند که مهر و امضای خودش – خودشان- بر آن حک شده باشد یا باشند. مذهب کشیش در سودای پدری است و بردگی را دوست ندارد و زیبنده نمی داند.

پیروانان باید در افتخار و عزت به مناجات با خدای خود بپردازند: ظاهرا کشیش و پسر او چنین می خواستند یعنی قانونی به نفع جامعه ای مذهبی یا جامعه ای روحانی. دعوا برای صاحب اموال جماعت بودن، چیزی نیست که فقط در قرن نوزدهم و در نیویوریک بوده باشد. نمود آنرا در جنگ جهانی اول و دوم در قرن بیستم هم می بینیم.

ملت های متمدن امروزی، زمانی قصابی حرفه ای تر از بیل بودند! اکنون با فرمی زیبایی شناسانه و به یاری تکنولوژی مدرن به همه جا سرک می کشند. جنگ سخت صورت نرم و فناورانه یافته. لشکرکشی سابق از مد افتاده و صرفه نمی کند. خشونت زبانی دیگری است و تیز و چاق، معنی دارد: با زبان خوش عقب نری، قدرت همه چیز را تعیین کننده است.

زنانی که در فیلم دارودسته های نیویورکی اسکورسیزی، احساسات بیل قصاب را، ماساژ می دادند، میل دیگری را بیدار می کند که چرا احساسات من چنین و با همان کیفیت، ماساژ نمی یابند و نسیه می ماند: پس آنچه در رسیدن به سروری و مالکیت کمک کننده باشد، مباح و بل حلال است. تاریخ رمانی شاعرانه نیست، تفنگ و گلوله و بمب و خون آنرا به جلو می برد.

از این رو، علاقه ی چندانی بر نمی انگیزد. منظور: طرفداران رمان عشقولانه و داستان های رمانتیک، میل به گریز از تاریخ دارند و آنرا یا پنهان می کنند یا گاها با کمی صداقت، بیان. تاریخ آمریکا در قرن نوزدهم و در نیویوریک به روایت اسکورسیزی، از آنچه به یاری فروید بیان کردیم، خارج نیست و ظاهرا بر یک منطق است. 

دیالوگ های ماندگار فیلم دارودسته نیویورکی

دیالوگ های ماندگار فیلم دارودسته های نیویورکی

  • آمستردام والون: وقتی یک پادشاه را می‌کشی، تو تاریکی بهش خنجر نمی‌زنی. تو او رو جایی میکشی که کل دادگاه بتونن مردنش رو تماشا کنند.
  • آمستردام والون: این خنده‌ داره که زیر بال و پر یه اژدها باشی. گرمتر از چیزی هست که فکر می کنید.
  • بیل کاتینگ قصاب: چند سالته، آمستردام؟
    • آمستردام والون: مطمئن نیستم قربان. من هرگز متوجه نشدم.
  • بیل کاتینگ قصاب: من چهل و هفت ساله هستم. چهل و هفت سال. میدونی چطوری این مدت زنده موندم؟ این همه سال؟ ترس از کارهای ترسناک. یکی از من دزدی کرد، دستش را قطع کردم. به من توهین کنه، زبانش را می برم. بر علیه من حرف بزنه، سرش را می برم، آن را روی یک پیک می چسبانم، آن را بلند می کنم تا همه خیابان ها بتوانند ببینند. این چیزی هست که نظم را حفظ می کند. “ترس”
  • رئیس توید: قانون اول سیاست را به خاطر بسپار. برگه های رأی نتیجه را نمی سازند، کسایی که اونارو می شمرند نتایج را می سازند. به شمردن ادامه بده.
  • [دیالوگ آخر] : آمستردام والون: … و مهم نیست که اونا برای ساختن دوباره این شهر چیکار کنند، برای همیشه، هیچکس نخواهد فهمید که ما هرگز اینجا بودیم.

فرمان رستمی نویسنده نقد

نویسنده
فرمان رستمی

دانلود فایل پی دی اف


تریلر و تیزر تبلیغاتی فیلم دارودسته‌ های نیویورکی


Gangs of New York 2002 IMDB

امیدواریم این مطلب براتون مفید واقع شده باشه
حتما در قسمت دیدگاه ، نظرات خودتون رو برای ما و مخاطبای ما کامنت کنید 

همچنین می تونید این مطلب رو از طریق سرویس های اشتراک زیر برای دوستان خود ارسال کنید


ممنون از همراهی شما تا پایان مقاله “نقد و بررسی فیلم دارودسته های نیویورکی Gangs of New York” . این مقاله توسط تیم شرکت فیلمسازی کاتشو تهیه شده است. کاتشو در حوزه ساخت تیزر تبلیغاتی ، ساخت موشن گرافیک ، ساخت فیلم صنعتی ، ساخت فیلم مستند ، خدمات ویدیو مارکتینگ و ساخت فیلم مراسم سال هاست که با شرکت های بزرگ و کوچک بسیاری همکاری می کند. اگر مایل هستید در مورد خدمات مذکور بیشتر بدانید؛ کافی است بر روی لینک های طلایی رنگ کلیک نمایید.

4.2/5 - (11 امتیاز)

4 دیدگاه

  • مقاله آقای رستمی بسیار زیبا و کامل و لذت بخش بود

  • تحلیلتون اصلا عمق نداشت

  • چقدر مقاله ی خوبی بود واقعا
    لذت بردم از خوندنش
    ممنون بابت نقد فیلم دارودسته های نیویورکی
    اون بخشی که به نظریه ی فروید اشاره کردین رو خیلی خوشم اومد و نشون میده که برای نقد کردن خیلی از مسائل رو که باید، در نظر گرفتین

  • Avatar for Arya Benjamin Rahmani گفت:

    کارهای آقای رستمی همیشه بی ایراد هستند
    درررررروووووودددددد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *