فهرست مطالب
مواردی که در فیلم فهرست شیندلر مورد بررسی قرار می دهیم :
- فهرست شیندلر پر سروصدا ترین روایت تاریخ
- شخصیت مهمی که در فیلم ساخته نمی شود
- بررسی کارگردانی و تحلیل سکانس های فیلم
- نقد فیلم و مشکلات اساسی در فرم و ساختار
- وصله ای ناجور در روایتی تاریخی
- بازی های خوب و موسیقی فرا تر از فیلم
- مشاهده تریلر فیلم Schindler’s List 1993 (در انتهای مقاله)
- ثبت کامنت و مشاهده نظر سایر دوستان (در انتهای مقاله)
فیلم Schindler’s List : ضعیف در پرداخت
“فهرست شیندلر” استیون اسپیلبرگ شاید سردمدار فیلمهای الکیبزرگ و زیادی تحویلگرفتهشده تاریخ سینماست. فیلمهایی معمولا متعلق به کارگردانان نامدار فیلم های صنعتی سینما، با موضوعاتی جذاب، پیامهایی بزرگ و دارای حداقل استانداردی از قصه و اجرا که دل خیلی از سینمادوستان رو می برند.
فیلم هایی معمولا با شعار هایی بزرگ و مهم همراه هستند و در لیستهای معروف به وفور یافت می شوند. اما وقتی بحث هنر واقعی و کارکرد اصلی فیلم یعنی ایجاد حس درست سینمایی به میان میاد، دست این دست فیلم های ظاهرا کامل، بدجوری خالی جلوه می کند.
فیلمهای بیشماری مثل فهرست شیندلر، پالپ فیکشن، همشهری کین، کازابلانکا، شوالیه تاریکی، تلقین، میانستارهای، انگل و … که بخصوص لیست فیلمهای برتر سایت Schindler’s List پر هست از این دست فیلم های به وضوح عامه پسند.
شخصیت مهمی که در فیلم فهرست شیندلر ساخته نمی شود
در سینما، مواجهه ما با هر رویداد دراماتیک (بخصوص با موضوعی تاریخی و شخصیتمحور مثل این اثر) از دریچه شخصیتهای داستان اتفاق میافتد. یعنی مثلا برای این فیلم، باید تلخی، سیاهی و تراژدی دردناک موجود در قصه با هنر کارگردانی در مقابل شخصیت محوری داستان قرار بگیرد و روی این شخصیت تاثیر دراماتیک و حسی خودش رو بزارد.
مخاطب نیز با تماشای تصویری این تاثیرگذاری روی شخصیت محوری داستان (که از قبل برای ما ساخته شده و ما رو مجاب به همراهی باهاش کرده)، تاثیر می پذیرد و درواقع رویداد و تاثیر حسی اش، تبدیل به تجربه و لمس مخاطب می شود.
چرا که شخصیت محوری داستان تمامی این احوالات را تجربه کرده و ما با میزانسن درست و فرم بصری و سینمایی، این تجربه رو از نزدیک لمس کردیم. در حقیقت فاصله مخاطب با محتوای دراماتیک اثر (موضوع یا مضمون نه بلکه محتوا)، انسان (شخصیت به درستی در داخل فیلم پرداخت شده) و تاثیر حسی هست که روش اتفاق میافته و از این طریق تبدیل به تاثیر حسی و دراماتیک برای مخاطب می شود.
اما رویکردی که در این فیلم اتفاق میافتد دقیقا نقطه مقابل رویکرد درست سینمایی و هنری ست که بالاتر به توضیح آن پرداختیم. بخاطر همین این فیلم مثل یک کلاس آموزشی میمونه برای توضیح رویکردهای درست و غلط در مواجهه با یک اتفاق دراماتیک که تقریبا قابل تعمیم به همه فیلمها می باشد.
مشکلات اساسی در فرم و ساختار فیلم فهرست شیندلر
در این فیلم (و فیلم های دیگر با این رویکرد مثلا فیلم معروف “پیانیست”) دو مشکل بزرگ وجود داره که در تضاد با رویکرد درست قرار می گیرد. مشکل اول و نقد جدی که به فیلم فهرست شیندلر ایستیون اسپیلبرگ وارد است، این است که فیلمساز شخصیت تاریخی و واقعی فیلم خود را (که معمولا شخصیتهای بزرگی هم هستن) نمی تواند بخوبی در داخل خود فیلم بسازد و شاید بدلیل واقعی بودن شخصیت و یا ناتوانی در شخصیتپردازی همش ارجاع به بیرون از فیلم داده می شود. در واقع برای این کار خیلی از چیزها را فرض می گیرد که اصلا چیزی به اسم فرض در سینما کاملا غلط جلوه می کند.
در نتیجه ما با شخصیتی منفعل، خنثی و پرداخت نشده طرفیم که اصلا نمی تونیم با او همراه شویم و دغدغه اصلی اش را پیدا کنیم و در مواجه با اتفاقات دراماتیک نمیتونیم همدل و همراه کاراکتر حس بگیریم و در تجربه او از پس حوادث شریک بشیم (این مشکل بخشیش مربوط به فیلمنامست و بخشی هم در اجرا).
کارگردانی فیلم فهرست شیندلر استیون اسپیلبرگ
مشکل دوم که اساسا نقدیست به کمهنریِ خود کارگردان، این است که در کارگردانی فیلم فهرست شیندلر اساسا در لحظات دراماتیک بلد نیست که باید چطور به اتفاق نگاه کند. یعنی نمی داند که تنها دریچه حس گرفتن و درک و تجربه مخاطب، شخصیت اصلی داستان است و اگر اتفاق را از دریچه شخصیت اصلیش به ما نشون ندهد (اونم با کارکرد بصری و سینمایی با مهارت میزانسن و دکوپاژ و … نه با صرف دیالوگ یا یک قاب خالی)، هیچ حسی به مخاطب منتقل نمی شود.
دقیقا اتفاقی که در این فیلم و فیلم های مشابه رخ می دهد همین است که فیلمساز اتفاق دراماتیک یا تراژدی تلخ ، سیاه و دردناک را مستقیما به معرض دید مخاطب می گذارد (نه از نگاه قهرمان قصه) و اصطلاحا سیاهیها را با چند ضربه تلخ به صورت مخاطب می کوباند.
جالب اینجاست که کارگردان فکر میکند به این صورت تاثیرگذاری بار درام فیلم بیشتر و بیشتر میشود. استیون اسپیلبرگ فیلم فهرست شیندلر اصلا نمی داند که این تفکر و نحوه ی روایت، کارکرد یک فیلم مستند میباشد نه یک فیلم سینمایی. در مورد فیلمی مثل فهرست شیندلر این تصاویر و صحنهها اینقدر زیاد است که هم زمانِ فیلم بشدت طولانی و ملالآور می شود و هم کاملا حس مظلومنمایی و سیاه نمایی برای رسیدن به هدف فیلمساز، به مخاطب منتقل میشود.
یعنی احساساتی کردن به هر قیمتی و بدون ذرهای حِس ، هنر و سینما با هدف نشان دادن چندشآور تلخیها و سیاهیها برای قهرمانسازی و گرفتن زورکی احساسات برای نمایش مظلومیت عدهای ای انسان. باز هم فیلمساز متوجه نشده است که یا این کار نه تنها قهرمانی نساخته و همدلی با قومی رو به وجود نیاورده است، بلکه به قهرمانش توهین کرده و با احساس ترحم و دلسوزی بی جهت به قوم خود نیز جفا کرده است.
فیلم فهرست شیندلر استیون اسپیلبرگ ، وصله ناجور
به طور کلی مشکل بزرگ این فیلم را می توان در پرداخت بد داستان و شخصیتپردازی ضعیف اش خلاصه کرد. اسکار شیندلر بعنوان قهرمان قصه و شخصیتی که قراره تمام این اتفاقات دراماتیک از دید او ، حس و تاثیری که می گیرد و همچنین تغییرات احتمالی که در شخصیت بوجود میاد، به مخاطب فیلم نیز منتقل بشود، اصلا پرداخت خوبی ندارد. در نتیجه تغییر آن اصلا باورپذیر نیست و کاملا تحمیلی می شود و ما نمیتوانیم فقط به بهانه واقعی بودن اتفاق و شخصیت، این تغییرات رو درک و لمس کنیم. این تغییرات اصلا به تجربه ما تبدیل نمی شود و چون خود اسکار شیندلرِ فیلم، هیچ حسی از اتفاقات نمیگیرد، ما نیز به دنبال آن هیچ حسی دریافت نمی کنیم.
در سکانس آخر که از قرار معلوم می بایست شاه سکانسِ فیلم فهرست شیندلر باشد بجز اشکِ زورکی هیچی برای مخاطب ندارد. در انتهای امر نیز آن سکانس نهایی رنگی که مستندی ست از حضور افراد واقعی نجات یافته سر قبر اسکار شیندلر، احترام برانگیز است چرا که ادای احترامیست به اسکار واقعی نه اسکار داخل فیلم و هیچ ربطی به اسکار داخل فیلم اسپیلبرگ ندارد. با تحلیل همین قسمت می توان گفت واقا که وصله ناجوریست این نماهای زیبای انسانی انتهای فیلم با چیزی که ما در طول فیلم با آن روبرو هستیم.
مشکل اصلی این است که ما نمیبینیم و درک نمیکنیم که اسکار شیندلرِ تاجر، سودجو، فرصتطلب و متکبر “چگونه” و “چطور” به اسکار شیندلری تبدیل می شود که همچین فداکاری و کار بزرگی را در تاریخ انجام می دهد. این پروسه تبدیل شدن اصلا در فیلم نشان داده نمی شود و گویا برای کارگردان هم باگ به این بزرگی در فیلمنامه، اصلا مهم نیست چرا که دوربین اون هم کاری برای نجات شیندلر و ما نمیکنه.
تحلیل سکانس های فیلم فهرست شیندلر Schindler’s List 1993
مثلا پیرمرد بدون دستی که می خواهد از اسکار تشکر کند، وارد اتاقش می شود، دوربین اسکار را در یک جلال و جبروت در حال نوشجان کردن غذا نشان میدهد که اصلا برایش چیزی مهم نیست. بعد که با پیرمرد بدون دست رو به رو میشه به حسابدار یهودی خود تشر میزند که برای چی همچین آدمی رو استخدام کردی و بعد دستور به رد کردن او می دهد.
خب تا اینجا اسکار همون اسکار خودمونه، متکبر و فرصتطلب بدون ذرهای رحم و عطوفت. بعد میریم سکانسی که اون پیرمرده توسط نازیها کشته میشه تو خیابون و بلافاصله اسکار رو میبینیم که داره با فرمانده نازی چونه میزنه که این پیرمرده چقدر نیروی کار مهمی بوده براش و برای چی کشتنش و از این دست حرف ها.
خب آیا در این لحظه دوربین نباید نقطه دیدش اسکار باشد که با دیدن (یا حتی شنیدن) این اتفاق، حسی بگیرد و ما هم به دنبال او حس بگیریم و امیدوار به تغییر تدریجی بمونیم در اسکار؟! چرا نقطه دید اسکار نیست؟ چون کارگردان دنبال چیز دیگهایست. اسپیلبرگ در این نما تنها بدنبال مظلومنمایی و کوبوندن تلخی به صورت بیننده است آنهم مستقیم و پرتابی نه از نظرگاه اسکار. کارگردانی به واقع نمیدونه که این اتفاق تلخ اول باید روی اسکار اثر بزاره و اونو آزار بده که بعد ناخودآگاه مخاطب اثر رخنه کنه.
یا مثال دیگه خانمیه که میخواد حتما اسکار رو ببینه و اسکار نمیپذیره (تا اینجا اسکار واقعی و درست) و خانمه با تغییر لباس و … وارد میشه. از در خطر بودن جون پدر مادرش میگه و تقاضای آوردنشون به اینجا. اسکار رد میکنه یا از روی ترس جاسوس بودن دختره یا همون ویژگیهای همشگیش.
بازهم دوربین وارد اتاق میشه و بازهم داد و بیداد سر آقای حسابدار که اینا رو چرا میفرستی مگه من فلانم و از این دست حرکات. کات، خب بفرست دنبالشون (الان چه اتفاقی افتاد یا ما باید چی رو ببینیم در تصویر؟!). بعد دوربین میره سراغ پدر و مادره و نجات جونشون رو نشون میده و بازهم خبری از اسکار نیست و انگار اصلا قرار نیست ما با اسکار پیش بریم و آخرش اسکار و تغییرش رو باور کنیم.
آقای اسپیلبرگ بزرگ! شما نباید این صحنه رو از منظر اسکار بهمون نشون بدی؟ این زاویه دید چه بدرد ما می خوره، صرفا جهت اطلاع ماست؟! مگر قرار نیست درامی شکل بگیرد. یا سکانسی که یک پسربچه میپره تو چاه فاضلاب برای نجات جونش از دست نازیها، خب الان اسکار کو؟ خب من چکار کنم با این صحنه؟ ابراز همدردی کنم، گریه کنم، فحش بدم به نازیها یا درود بفرستم بر روان پاک یهودیها، دقیقا دنبال چی هستی؟ آیا فقط بدنبال آزار و عذاب ببیننده هستی؟! خب دادی خوبشم دادی قبول باشه.
روایتی از هولوکاست : داستان تاریخی در سینمای یهودی و فیلم فهرست شیندلر
کارگردانی همچنان دستبردار نیست و همینطور در طی زمان طولانی فیلم به این صحنههای غیردراماتیک و منزجرکننده ادامه می دهد. مشکل اینجاست که کشتار یهودیان، سوزاندن اجسادشون، دزدی اموالشون و کلی سیاهی و تلخی دیگه همه رر از دیدِ خودش (کارگردان) به مخاطب فیلم نشان می دهد.
شاید می خواهد آخر فیلم ما با کارگردان همراه بشیم و عرض ارادت ویژه ش به جامعه یهود و حتی پیشنهاد غیرمستقیمش برای ایجاد سرزمین جدید را باور کنیم (جایی که کسی میاد و میگه (نقل به مضمون) کجا دارید می رید یهودیهای رهایی یافته … و در جواب میگن میریم غرب میگه اونجا که هیچی، میگن پس شرق، میگن اونجا که خاک و خون کشیده شده، میگن پس کجا بریم ما، میگه فعلا حالا برید یک روستای کوچیک این نزدیکا … حتما بقیشم اینه که تا ی جایی براتون دست و پا کنیم).
شاید اصلا بحث اسکار نیست و خود اسپیلبرگه وگرنه مگه میشه آقای اسپیلبرگ اینهمه صحنه رو از دید خودش بهمون نشون بده و اسکار رو بزاره کنار درحالیکه ما می دونیم که به خوبی میدونه که نقطه دید و تاثیرگذاریش چیه و درام چجوری شکل می گیره. میگید نه، یه سکانس درخشان رو به یاد بیارید که نازیها ریختن و دارن شهرک یهودیها رو وحشیانه تخلیه می کنن. ما اسکار رو میبینیم که از بالای تپه روی اسب داره این صحنهها رو تماشا میکنه. کارگردان دختری رو با کت قرمز هایلایت میکنه و دربهدری و فرارش رو بعنوان نمونه نشونمون میده.
در اینجا ما چون از نقطه نظر اسکار این صحنهها رو میبینیم و چهره اسکار رو هم بعدش میبینیم، اینجا از معدود جاهایی ست که در درون فیلم حس می گیریم. گویی این لحظات دردناک رو ما نیز تجربه می کنیم و دردمون میگیره از این همه مظلومیت و اعمال غیر انسانی. اتفاقا جاهای دیگهای هم هست که اسکار حضور داره اما اینقدر خنثی، منفعل، بیحس و مصنوعیه که با نبودش فرقی نداره.
ضد قهرمان پلاستیکی کپی دسته چندم از فیلم های ماقبل
در ادامه به بهانه ضدقهرمان افتضاح فیلم، به مثالی از این مورد هم می پردازیم. فیلم مهارتش در شخصیتپردازی رو با اضافه شدن ضدقهرمان، افسر نازی ( آمون، با بازی خوبِ رالف فاینز ) به اوج میرسونه و روی اسکار شیندلر رو هم در شخصیتپردازی کم میکنه. نمونه بارز یک تیپ همیشگی نازی رو بدون ذرهای منحصر و خاص کردن این آدم و درونیاتش نشونمون میده در حالیکه برای همین تیپ کلیشهای کلی هم زمان اختصاص میده و وقت ما رو تلف میکنه و آخرش همون فرمانده نازی همیشگی.
یک تیپ جانی و خوشگذرون که لااقل از این تضاد هم برای تغییر اسکار هیچ استفاده دراماتیکی نمیکنه و اسکار رو همراه و همپیاله آمون نشون میده یا در حال منبر رفتن براش. مثالش دقیقا صحنهایه که اسکار یهودیهای تشنه رو توی قطار میبینه.
باز هم ما هیچ کنش و درد و دغدغهای از اسکار بخصوص در تقابل با آمون نمیبینیم و همچی با شوخی و فریب توسط اسکار اونم در مقابل همچین جانیای برگزار میشه و با خوبی و خوشی اونا آبشون رو دریافت میکنن. کارگردان هم همچنان در تکصحنههایی که افتخار میده و اسکار رو بهمون نشون میده، باز هم قرار نیست هیچ علامتی از تقابل یا تغییر یا جریحهدار شدن یا همچین چیزهایی در اسکار بهمون نشون بده. با شخصیت نشدن آمون و فرق نداشتنش با نازیهای دیگه فیلم، نه حضورش هیچ اهمیت دراماتیک در اثر پیدا میکنه و نه از تضادِ احتمالیش با اسکار بهرهای برده میشه و نتیجه مساویست با حدود ۱ ساعت بیهودگی و بطالت اضافه در فیلم.
نکات مثبت فیلم فهرست شیندلر : بازیگری خوب و موسیقی بدون کارکرد
فارغ از این همه نکات منفی لازمه که بگیم شخصیت آیزاک (با بازی بن کینگزلی) بعنوان حسابدار اسکار، تبدیل به بهترین و تنها شخصیت فیلم فهرست شیندلر می شود. چون بجز آیزاک تمام آدمهای داخل داستان روی هوا هستند و صرفا جهت مستندنمایی ، سیاهبازی ، تلخکامی و آزار مخاطب در فیلم نشون داده می شوند. همچنین فیلمبرداری و وجه بصری فیلم هم بد نیست و جزو نقاط قوت این فیلم پر سروصدا می باشد. موسیقی فیلم بیش از حد خوب است اما باز هم کارکرد دراماتیک در طول روایت قصه این فیلم را ندارد.
در کل فهرست شیندلر ویژگیهای مثبتی هم دارد مثل تکصحنههای تاثیرگذار یا معرفی و صرفا آشنایی با یک شخصیت تاریخی بزرگ (که آدم تشویق میشه با سرچ در گوگل اطلاعات خوبی ازش پیدا کنه و کلا بشناستش) یا بازی های بعضاخوب بازیگران نقش اصلی فیلم…اما چون چندین مساله و نکته مهم که واقعا حضورشون داخل یک فیلم باعث لطمه به فیلم و نگاه مخاطب می شود و از قضا فیلم فهرست شیندلر همشو باهم دارد، هر گز نمی توان تماما از آن دفاع کرد.
طولانی بودن غیر لازم و بدون جذابیت و سرگرمکنندگی، مفروض گذاشتن خیلی از اطلاعات بیرونی و ارجاع به فرامتن، مظلومنمایی و احساساتگرایی، مستندنمایی بحای خلق درام سینمایی صرفا برای اثر گذاشتن غیر هنرمندانه روی مخاطب، سیاهنمایی و توی صورت مخاطب کوبیدن تلخیها و سیاهیها، سواستفاده از واقعی بودن داستان و … تنها بخشی از این لطمه های بزرگ و وارده به فیلم فهرست شیندلر می باشد.
نویسنده
عارف آهنگر
تریلر و تیزر تبلیغاتی فیلم فهرست شیندلر
امیدواریم این مطلب براتون مفید واقع شده باشه
حتما در قسمت دیدگاه ، نظرات خودتون رو برای ما و مخاطبای ما کامنت کنید
همچنین می تونید این مطلب رو از طریق سرویس های اشتراک زیر برای دوستان خود ارسال کنید
ممنون که تا پایان مقاله نقد و بررسی فیلم فهرست شیندلر Schindler’s List همراه کاتشو بودید. کاتشو مجموعه ای فعال در حوزه خدمات فیلمبرداری ، فیلمسازی ، تدوین و بسیاری خدمات دیگر از قبیل ساخت تیزر تبلیغاتی ، ساخت فیلم کوتاه سینمایی ، ساخت موشن گرافیک ، عکاسی صنعتی و تبلیغاتی ، ساخت فیلم صنعتی ، طراحی سایت شرکتی ، آموزشی ، فروشگاهی و … ، ساخت فیلم مستند ، طراحی انیمیشن 3 بعدی ، ساخت کلیپ اینستاگرام ، طراحی بیلبورد و پوستر و ساخت فیلم مراسم عروسی ، تولد و … می باشد.
از جمله ی ابتدایی این مقاله متوجه موضع گیری فاحش و بچه گانه و غرض ورزی اصصصطلاحا نویسنده ی مقاله شدم. به نظرم هیچ کس نمی تونست مثل این اقا مفهوم نقد فیلم روتبدیل کنه به خوراندن نظر سیاسی شخصیش به مخاطبین. هیچکس نمی تونست عین این به اصطلاح نویسنده انقددددر واضح نشون بده که چه قدر خط گرفته . هیچکس اننننقدر شیک نمی تونست نشون بده نون به نرخ روز خوره.
نقد اساسا تلفیقی از تکنیک و سلیقه و گاه اعتقادات فرد است. هر آدم منتقدی که خلاف این را بیان کند، گویی منتقد است ولی آدم نه.
در کل ممنون سمیرا از نظری که ثبت کردین … با توجه به حجم مخالفین نقد قرار گرفته در صفحه فیلم شیندلر تصمیم بر این گرفتیم که از قلم یک دوست دیگر نیز در این صفحه بهره ببریم و از منظر و نگاه دیگر نیز به این فیلم مهم بپردازیم.
موفق باشید.
واقعا برای نویسنده متاسفم با این نقدش که نون به نرخ روز میخوره!
چقدر نقد بد و سطحی بود، مزخرف بود.
بنظرم این نقد فهرست شیندلر با بیانصافی تمام نوشته شده، فیلم پر از سکانسهایی بود که واقعا تا پوست و گوشت مخاطب نفوذ میکرد
من نمیگم فیلم بدون ایراد بود اما اینکه در طول نوشتن این مقاله فقط چند مورد جزئی از جذابیتهای فیلم رو بیان کنید شاید بیانگر اینه که شما به اون صورت که باید با مفهوم نقد کردن آشنایی ندارید
نقد کردن یعنی بررسی دقیق نه الک کردن یه فیلم به صورتی که فقط معایبش بیان بشه
از بعضی از نکاتی هم که با صراحت بیان کرده بودید خیلی خوشم اومد و بهتون خسته نباشید میگم اما در کل فکر میکنم جای بیان کردن خیلی چیزها خالی بود
موفق و معید باشید دوست عزیز
فهرست شیندلر اسپیلبرگ با اختلاف بهترین فیلم دارک و سیاه و سفیدی بود که دیدم در کل زندگانیم
هر چی هم شما نقد کنید و از بدی فیلم بگید بازم من ایمان دارم به لیام نیسون فهرست شیندلر چقدر خوب و جذابه این بشر تو این فیلم اگه اشتباه نکنم فیلم اولشم هست
یجا شنیده بودم این فیلم تز دانشگاه و پایان نامه استیون اسپیلبرگ بوده واقا جالبه
به نظر من هیچ فیلمی به اندازه همین فهرست شیندلر اسپیلبرگ نمیتونست فاجعه هولوکاستو به تصویر بکشه
این فیلم قشنگ حق مطلبو ادا میکنه درباره این حرکت کثیف تاریخ بشریت
هولوکاست کجا بود آخه، این همه نسل کشی در طول تاریخ رخ داد کسی نپرداخت ولی هولوکاست دروغین رو بخاطر کثیف کاری بعضی از یهودیان و ساده بودن انسانها همه باور کردن
چرا فقط از بدیهای فیلم گفتین؟؟!
فهرست شیندلر همینجوری الکی هم موندگار نشده
یکم منصف باشیم
فهرست شیندلر منحصر به فرده در نوبه خودش
طرف سر این فیلمش دهن کلی از با سوادان و منتقدان جدی سینما رو بسته بعد یه عده اینجا تو ایران واسه ما گنده گوزی میکنن سر این فیلم
عالی
الخق که فهرست شیندلر بزرگترین شوخیه لیست IMDB هستش
انصافا و به دور از تعصب و کیستی صاحب اثر ، چجوری میشه این فیلمو تا انتها دید
به شدت خسته کننده و ضعیف در پرداخت هست. دقیقا درست میگید شخصیت پردازیشم خیلی خیلی داغونه
از فیلم های ضعیف اسپیلبرگ هم محسوب میشه تو کارگردانی ولی خود بدبختشم نمیدونه چرا انقدر این فیلمشو تحویل گرفتن
فقط بخاطر هولوکاست دروغین
این نقدتون بر خلاف چند نقد دیگه که تو سایت کات شو خوندم کاملا سلیقه ایه
البته منم تا حدود زیادی با موارد گفته شده موافقم
ولی بالا بریم پایین بیایم فیلم فهرست شیندلر اسپیلبرگ بسیار مهم هست و جای بحث بسیار داره
چه از نظر ساختار و تکنیک و چه از نظر داستان و شیوه روایت