1- مستند شاعرانه
این نوع مستندها که تا حد زیادی شبیه اسم خود هستند، برای اولین بار در دههی 1920 میلادی دیده شدند. این مستندها بر تجارب و تصویرها تمرکز دارند و دنیا را از دیدهای مختلفی به بیینده نشان میدهند. مستندهای شاعرانه، خلاصه بوده و زیاد به روایت پایبند نیستند. همچنین در فرم و محتوا نیز میتوانند بسیار نامتعارف و تجربی باشند.
هدف نهایی این مستندها به جای گفتن حقیقت، خلق یک احساس است. برای فیلم سازان، این رویکرد با پیدا کردن ترکیبهای خلاقانه، کنارهم قراردادنهای چالش برانگیز و حالتهای مختلف داستان گویی سینمایی، درس بسیار ارزشمندی در تجربهی تمام عناصر مستند سازی است. (مثال : دنیای آینهای سینما اثر گوستاو داچ ساختهی سال 2005)
2- مستندهای توجیهی
این مستندها از همه به چیزی که مردم در ذهن خود به عنوان "مستند" در نظر دارند، نزدیک تر است. برخلاف مورد قبلی، مستند های توجیهی با هدف آگاهی بخشی و متقاعد کردن مردم ساخته میشوند و این کار را هم غالبا از طریق یک راوی دانای کل انجام میدهند که در روایت او هیچ گونه سخن مبهم و شاعرانهای وجود ندارد.
اغلب مستندهای تلویزیونی از این نوع هستند. آن هایی که به دنبال مستقیم ترین حالت داستانگویی مستند هستند، باید یک راست سراغ سبک توجیهی بروند. مستندهای توجیهی یکی از بهترین راهها برای به اشتراک گذاشتن یک پیام یا اطلاعات است. (مثال: رژهی پنگوئنها اثر لوک جاکت ساختهی سال 2005)
3- مستندهای شهودی
این مستندها دقیقا همان چیزی هستند که به نظر میرسند. هدف آنها، مشاهدهی دنیای اطراف آنها است. این سبک که در دههی 1960 میلادی و پس از پیشرفت در تجهیزات فیلمسازی قابل حمل به وجود آمد، معمولا نسبت به نگرش توجیهی کمتر به آن اشاره میشود.مستندهای شهودی، به مخاطب دسترسی دست اولی به برخی از مهمترین لحظات یک سوژه میدهند و از این طریق، تمام جوانب یک موضوع را بررسی میکنند.
سبک شهودی در طول این سالها بسیار الهام بخش بوده و فیلمسازان نیز اغلب برای ایجاد یک حس واقع گرایانه، از این سبک در دیگر ژانرهای فیلم نیز استفاده میکنند. (مثال: صومعه آقای ویگ و راهبه اثر پرنیل رز گرونکشر)
4- مستندهای مشارکتی
در این سبک، فیلمساز خود راوی نیز هست. نقش فیلمساز در روایت میتواند کوتاه و در حد استفاده از صدای خود برای برانگیختن سوژهها با سوالات یا اشاراتی از پشت دوربین، و یا یک نقش بزرگ در حد تاثیر مستقیم بر روایت مستند باشد. در جامعهی طرفداران مستند، مباحثهای هست در این مورد که مشارکت فیلمساز باید چقدر باشد تا برچسب "مشارکتی" به مستند بخورد.
در حقیقت برخی میگویند که تمام مستندها ذاتا مشارکتی هستند. با وجود اینها، این سبک میتواند یکی از طبیعیترین سبکها برای کسانی باشد که تازه قصد شروع دارند. (مثال: خروج دانوب اثر پیتر فورگاس ساختهی سال 1998)
5- مستندهای بازتابنده
این نوع مستندها شبیه مستندهای مشارکتی هستند و فیلم ساز خود نیز غالبا در مستند حضور دارد. منتها برخلاف مشارکتی، بیشتر سازندگان مستندهای بازتابنده تلاشی برای کاوش سوژههای خارجی ندارند. در عوض آنها فقط روی خودشان و ساخت مستند تمرکز میکنند.
بهترین مثال برای این سبک، مستند صامت "مردی با یک دوربین فیلم برداری" است که در سال 1929 و توسط فیلم ساز روس، ژیگو ورتوف ساخته شد. این مستند یک نمایش کلاسیک است که نشان میدهد چگونه یک مستند بازتابنده میتواند تصاویر خلاقانه و چالش برانگیز بسازد. (مثال: بیگی و توپاک اثر نیک برومفیلد ساختهی سال 2002)
6- مستندهای عملکردی
این نوع مستند، ترکیبی تجربی از سبکهایی هستند که برای تاکید بر تجربهی سوژه و اشتراکگذاری یک پاسخ احساسی با جهان استفاده میشوند. مستندهای عملکردی غالبا داستانهای شخصی را در کنار مسائل سیاسی و تاریخی بزرگتر قرار داده و آنها را به هم مرتبط میکنند. مایکل مور (مستندساز آمریکایی) اغلب از داستانهای شخصی به عنوان راهی برای ساخت حقایق اجتماعی استفاده میکند و به همین دلیل گاها مستندهای عملکردی را سبک او میدانند. (مثال: بولینگ برای کلومباین اثر مایکل مور ساختهی سال 2002)