نقد و بررسی فیلم لامینور | LA Minor داریوش مهرجویی

فیلم لامینور

مواردی که در فیلم لامینور مورد نقد و تحلیل قرار می‌دهیم:

  • مقدمه ای بر فیلم لامینور
  • نقدی بر شخصیت دختر در فیلم لامینور
  • مقایسه فیلم علی سنتوری با فیلم لامینور مهرجویی
  • نقد فیلمنامه فیلم لامینور
  • بررسی تناقصات فیلم لامینور
  • مشاهده تریلر فیلم لامینور (در انتهای مقاله)
  • ثبت کامنت و مشاهده نظر سایر دوستان (در انتهای مقاله)

ساخت تیزر تبلیغاتی


مقدمه ای بر فیلم لامینور

موهایی که در آسیاب سفید نشد، سابقه‌ای که با دود تنور سیاه شد!

اساس مشکل لامینور تناقض است. تناقض همه‌چیز با همه‌چیز. خانواده‌ای مدرن با عقایدی سنتی. پدری که می‌گذارد دخترش دوچرخه سوار شود ولیکن نمی‌گذارد گیتار دستش بگیرد. خانواده‌ای که با استایل مدرن لباس پوشیدن دخترش مشکلی ندارد اما با ساز زدن او مشکل دارد. مبنای فیلم لامینور در کشمکش ذهنی فیلمنامه‌نویس مخدوش شده است. پدر بازاری خشک متعصب که برای یک کنسرت رفتن حکومت نظامی برقرار می‌کند ولی در عین حال رمانتیک است؛ رمانتیک به معنای امروزی، جوری که قربان‌صدقۀ زنش می‌رود برای امروز است، برای جوان امروزی‌ست. اتفاقاً همسر پدر بازاری‌ هم تیپی مدرن دارد. حال زمانی که فیلم‌ساز می‌خواهد انسانی مرتجع را به نمایش بگذارد، اینگونه تناقضات مانع پرداختن صحیح به شخصیت می‌شود. در جای دیگر، این انسان استوار و خشک چرا وقتی ساز را در دست دخترش می‌بیند به قدری اذیت می‌شود که قلبش می‌گیرد؟ این احساس چگونه به چنین فردی چیره می‌شود؟(البته بماند که این سکانس چقدر خنده‌دار بود و به کمدی ‌ناخواستۀ خون شد نزدیک می‌شد). وقتی این انسان، پدری همچون شخصیت علی نصیریان در فیلم داشته چگونه این چنین خشک بار آمده؟ این سوالات راجع به شخصیت سیامک انصاری انتها ندارد.

نقد فیلم لامینور

نقدی بر شخصیت دختر در فیلم لامینور

می‌رویم سراغ دختر؛ از اول تا انتهای فیلم ما شخصیت دختر را یک شخصیت مستقل و یاغی می‌بینیم و با خودمان می‌گوییم:«خب چرا این دختر نمی‌ره تا مستقل از همه زندگی خودشو شروع کنه؟» تا به بخشی از یک نریشن می‌رسیم (که از اول فیلم لامینور در گوشمان وزوز می‌کند، بی‌آنکه با آن توضیح و تفسیر احساساتمان برای شخصیت به غلیان دربیاید) این بخش نریشن به ما فهماند که گویی دختر، جرأت ترک خانه را ندارد و به همین علت همواره مطیع بوده. در وهلۀ اول به نظرم اوستا (منظور فیلم‌ساز است!) هنوز مفهوم مطیع را درک نکرده و در وهلۀ دوم این دیالوگ چیزی را خنثی نمی‌کند چون دیر شده و درک‌مان از شخصیت، سیصد و شصت درجه با چیزی که فیلمنامه می‌خواهد فرق دارد. پس تمام دست و پا زدن‌های شخصیت دختر برای حضور در خانه برایمان بی‌معنی می‌شود. یک جایی از فیلم لامینور در صحبت‌های دختر با علی‌نصیریان دختر به پدربزرگش می‌گوید که شما تنها عشق من در این خانه هستید. در صورتی که قبلش به ما مخاطبان که محرم اسرارش بودیم، گفته بود که عاشق پدرش هم هست. این دوگفتار فاصلۀ زمانی زیادی باهم ندارند و باعث احساس دوگانگی و ندانستن می‌شوند. فصل مهمانی تولد فیلم را به یاد بیاورید. این دختر که آنقدر مستمع‌آزاد است، پس در راستای بحث قبلی چرا زندگی مستقل خود را شروع نمی‌کند.

فیلم لامینور مهرجویی

مقایسه فیلم علی سنتوری با فیلم لامینور مهرجویی

اشاره‌ای کردم مبنی بر اینکه شور موسیقی در دختر دیده نمی‌شود و همه‌اش درآوردن ادا‌ست. ما با درآوردن ادای رهبر ‌ارکستر بودن یا با فرش، گیتار زدن شور موسیقی نمی‌آفرینیم، شور موسیقی یعنی سنتوری و نابغه‌ای به نام علی‌سنتوری. با اینکه سنتوری فیلم متوسط روبه‌ضعیفی‌ست (عقیده فعلی) یک نابغۀ ‌لعنتی در موسیقی را شکل می‌دهد و برگ برندۀ خلق این شخصیت، به کارگیری اردوان‌کامکار برای موسیقی‌ای غیر از موسیقی فیلم است، موسیقی‌ای که خودش برای خودش شناسنامه دارد و الزامی ندارد روی فیلم بنشیند تا احساسش به صورت تمام منتقل شود. موسیقی‌ای که بسیار فکر شده حالات روانی علی‌سنتوری را حتی در نت‌هایش شکل می‌دهد [زمان نوشتن این چند جمله درحال گوش کردن به قطعه سنگ‌صبور بودم و عجیب دلم برای سنتوری تنگ شد]. ولی چنین اشتیاقی در شخصیت دختر وجود ندارد چون هنرمندی ساخته نمی‌شود. حالا چرا هنرمند ساخته نمی‌شود؟ چون هنری وجود ندارد! هنر زاییدۀ ذهن هنرمند است و هیچ نشانه‌ای از حالات روانی دختر در قطعه‌ای که ساخته‌است وجود ندارد (شروع قطعه تقریباً مثل سرود ای‌ایران است) حتی ابتکاری هم درون موسیقی‌اش وجود ندارد تا بیننده به وجد بیاید.

نقد فیلمنامه فیلم لامینور

شخصیت پیش‌خدمت خانه را به یاد بیاورید. فردی که از سیامک‌انصاری حساب می‌برد و حکومت نظامی را اجرایی می‌کرد. کمی جلوتر می‌رویم، همین شخصیت به دختر در تشکیل مهمانی کمک کرد و حتی او را ترغیب کرد تا در مهمانی ساز بزند، به عقب باز می‌گردیم، او حتی با مرگ مرتضی‌ پاشایی هم احساساتی شد. خب قطعاً این شخصیت خانه‌زاد، علی‌ نصیریان را بزرگ‌تر خانه حساب می‌کند. پس چرا آب به آسیاب سیامک‌ انصاری می‌ریزد؟ چرا به پادرمیانی علی‌ نصیریان عمل نمی‌کند؟

فیلمنامه ارتباط و کشمکش عاطفی نمی‌سازد؛ در دو سه سکانس کاوه‌ آفاق را نشان می‌دهد که یا درحال خواندن یا ساز زدن است و ابداً به جز یک‌ صدم احساس بین این‌ها عشق قوی‌ای را حس نمی‌کنیم. مهرداد صدیقیان هم مثل کاوه‌ آفاق در چند سکانس رفت و آمد دارد، جالب اینجاست که ما بین دختر و صدیقیان، عشق را بیشتر احساس می‌کنیم تا میان آفاق و دختر، حداقل بین این دونفر لبخندی رد و بدل می‌شود.

بازهم سنتوری را به یاد بیاورید چقدر احساسات بین فراهانی و رادان قوی بود، چگونه فیلمنامه زمینه می‌ساخت. و شاید اصلاً صدیقیان دختر را دوست ندارد وگرنه بی‌معنی‌ست که با نشان دادن لایو دختر برای او دردسر درست کند که البته معلوم نیست بعد از تذکرهای مداوم دختر کدام کله‌خری لایو را گرفته.

لامینور مهرجویی

نگاهی به شخصیت پردازی کاراکترها در فیلم لامینور 

اسم مهرداد صدیقیان را آوردم و یاد یکی از مجموعه تناقضاتی که ازشان اسم بردم افتادم. استایل و تیپ صدیقیان در فیلم لامینور ،کم از سریال سقوط‌ یک‌ فرشته ندارد. جوان مدرنی‌ست که انگار تازه از اسکی بازگشته و شب هم با دختری قرار دارد. حتی تیپ کت‌ و شلوارش هم نتوانسته کمکی به ذهنیت بیننده بکند و بیننده شخصیت را قبول نمی‌کند. چنین اتفاقی برای سیامک‌ انصاری هم در فیلم لامینور می‌افتد. چهرۀ سیامک انصاری شبیه پدرهای همراهی‌ست که به هر در و پیکری می‌زنند تا فرزندشان در چیزی که دوست دارد ترقی کند، نه فردی که حتی سد راه فرزندش می‌شود؛ ولیکن بازهم سنتوری را پیش چشمتان مرور کنید استایل مسعود‌ رایگان در فیلم لامینور چقدر خوب یک انسان خشک‌تعصب را نشانگر می‌شد.

فیلم لامینور چنین نشان می‌دهد که علت مشکل داشتن انصاری با موسیقی، مرگ برادرش است. این دلیل ما را راضی نمی‌کند چون احساسی به ما منتقل نمی‌کند؛ این اتفاق در فیلم لامینور قوام نیافته و تنها در یک سکانسِ توضیح و یک دیالوگ از انصاری قابل پیگیری‌ست. در هیچ جای دیگر این فقدان احساس نمی‌شود، گویی که انگار اصلاً برادری وجود نداشته. همین اتفاق برای مرگ رفقای علی‌نصیریان هم می‌افتد، آن اتفاق هم به خوبی ورز داده نشده تا عمل بیاید.

krn tdgl ghldkv | tdgl ghldk,v liv[,dd

بررسی تناقصات فیلم لامینور

در آغاز، به تناقضات فیلم لامینور اشاره کردم، این هم تناقضی دیگر: چگونه فردی که اول فیلم می‌گوید دور دختر منو “خیط” بکشید در ادامه از لفظ تاجرمآبانه استفاده می‌کند؟

شخصیت‌های فیلم لامینور در برخی از سکانس‌ها حمیدهامون‌شان گل می‌کرد و حرف‌های گنده‌تر از دهانشان می‌زدند، حرف‌هایی که ابداً به قد و قواره‌شان نمی‌آمد، این نشان‌دهنده همان روحیۀ فلسفه‌دوست مهرجویی‌ست. این روحیه تا زمانی خوب است که باعث چپاندن حرف در دهان شخصیت‌ها و وصله‌پینۀ فلسفه به فیلم نشود، اما در لامینور برعکس شده. یکی از دلایل به دل نشستن سنتوری، همین حرف نزدن از چیزی‌ست که به قواره فیلم نمی‌آید.

از تمام این‌ها که بگذریم، بازی های فیلم لامینور به قدری سطح پایین است که مخاطب احساس می‌کند درحال دیدن تست بازیگری‌ست(ضعیف‌ترین بخش هم گرفتن قلب انصاری زمان دیدن ساز و دختر است) البته در این میان کاوه‌آفاق بازی خوبی را از خود ارائه کرده که کاملاً درخدمت فیلمنامه و نقش است.

حالا که یادم می‌آید اوایل فیلم لامینور یک سکانس بحث خانوادگی بود که میان آن مادر داشت پرتقال پوست ‌می‌کند. زمانی که حتی دست از کندن پوست پرتقال برداشته بود، پلانی نزدیک از پرتقالِ درحال پوست کندن نمایش داده می‌شد؛ این یعنی ترتیب غلط در نماها.از نما نام بردم، خودمانیم حقیقتاً من انقدر نمای بستۀ بدون خلاقیت در فیلم دیدم که احساس کردم پای تلویزیون نشسته‌ام و درحال دیدن فیلم تلویزیونی جمعه هستم(همین ازدیاد نماهای بسته در سالن سینما باعث خستگی مخاطب می‌شد).

بررسی فیلم لامینور

جمع بندی و سخن پایانی

و اما به پایان فیلم لامینور می‌رسیم. دو نظریه برای پایان فیلم مطرح است:

اول اینکه تمام این اجرای خیابانی در ذهن دختر است(طبق گفته‌اش در نریشن) و دو اینکه این اتفاق کاملاً واقعی‌ست.

در هر دو صورت ‌هم فیلم در پایان‌بندی فلج است. اگر نظر اول درست باشد، ابداً هیچ سرانجام یا نیمچه‌سرانجامی برای فیلمنامه وجود ندارد، طوری که انگار یک نگاتیو را بدون هیچ مقدمه‌ای از وسط به دوقسمت تقسیم کرده باشند. اگر هم نظر دوم نظریۀ اصلی باشد که دیگر شوخی نکنید، چون شوخی‌اش هم قشنگ نیست. بامداد و ایستادن رهگذرها به گوش دادن موسیقی را باور کنم یا پیدا شدن دختر توسط نصیریان و فرهی را؟!

در تمام طول فیلم لامینور ، فیلمساز می‌خواهد سنتوری را بازسازی کند. این را از همان اوایل فیلم می‌توان تشخیص داد. سر دختر بر شیشۀ ماشین و نریشن، یا حتی نوع روایت و تدوین غیرخطی که بازهم به داد فیلم لامینور نمی‌رسد. ولی در انتها به کپی نامطلوبی از سنتوری تبدیل می‌شود. این باتلاق خون‌شدیسمی‌ست که فیلمسازان پیشکسوت ما در آن گیر افتادند. گاهی خوشحال می‌شوم که برخی از فیلمسازان بزرگ ما دیگر فیلم نمی‌سازند چون ممکن بود آن‌ها هم در منجلاب خون‌شدیسم غرق شوند.

درانتها باید بگویم که موهای داریوش‌مهرجویی در آسیاب سفید نشد، ولی سابقه‌اش با دود تنور تجربۀ جدیدش سیاه شد!

نویسنده
هومن قصری

دانلود فایل پی دی اف


تریلر و تیزر تبلیغاتی فیلم لامینور

 


LA Minor 2022 IMDB

امیدواریم این مطلب براتون مفید واقع شده باشه
حتما در قسمت دیدگاه ، نظرات خودتون رو برای ما و مخاطبای ما کامنت کنید 

همچنین می تونید این مطلب رو از طریق سرویس های اشتراک زیر برای دوستان خود ارسال کنید

 

3.5/5 - (4 امتیاز)

3 دیدگاه

  • منطق نقد بالا از آقای هومن قصری بسیار ضعیف و فقط با عیب تراشی از مواردی که محتمل هست ، هدف خودنمایی و ارز اندام نویسنده را نشان میدهد

    • شما هم گویا جهت عرض فضل این کامنتو دادین

  • تقریبا نقد کاملی بود، و البته به نظرم کمی هم رودربایستی مانع شده‌بود که درست و حسابی به اثر استاد پرداخته بشه!
    فقط یه نکته‌ی انحرافی وجود داره اونم اینه که ۳۶۰درجه خلاف چیزی، خود اون چیزه چون صفر و ۳۶۰ درواقع یکی هستن. احتمالا منظور ۱۸۰درجه(نقطه‌ی مقابل) بوده.
    با احترام و سپاس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *