مواردی که در فیلم سرزمین آواره ها مورد نقد و تحلیل قرار می دهیم:
- جمع بندی تحلیل اثر مذکور در قالب 10 بند مجزا
- نقد درون مایه فیلم سرزمین آواره ها
- تحلیل مختصر مضمون اصلی اثر از نگاه ژان ژاک روسو
- زدن پلی بین اثر و ماهی سیاه کوچولوی صمد بهرنگی
- تاملی بر زن و طبیعت و بازیگر اصلی
- مشاهده تریلر فیلم Nomadland (در انتهای مقاله)
- ثبت کامنت و مشاهده نظر سایر دوستان درباره فیلم سرزمین خانه به دوشان (در انتهای مقاله)
پلی مابین فیلم سرزمین آواره ها و ماهی سیاه کوچولوی
این نوشتار در قالب یک مقدمه ی خلاصه شده بر کل روایت فیلم سرزمین آواره ها در شماره ی یکم و نیز تاملاتی دیگر بر کل اثر کلویی ژائو در شماره های بعدی، تنظیم و هماهنگ شدهاست:
سرزمین خانه به دوش ها، روایت زنی است بنام «فرن»
یکم : روایت «سرزمین خانه به دوش ها»، روایت زنی است بنام «فرن». زنی میانسال که با از دست دادن شوهر و کارش، خانه به دوش م یشود و به دل جاد هها میزند: یک جورایی مثل ماهی سیاه کوچولوی «صمد بهرنگی» که از برکه برید و تنها به دریا زد ولی فرق هایی بین این دو هست.
شخصیت ماهی در داستان صمد بهرنگی از سر علاقه و کنجکاوی و خستگی از وضع موجود خود، به استقبال خطر و ماجرا میرود ولی خط اصلی قصه ی سرزمین آواره ها این است که ساکنانش از سر اجبار و نه میل، از زمینشان می برند؛ فرن سوگوار است از فقدان شوهر. تنها شده و غریب به نظر می رسد.
با تعطیلی صنعت، کارش را از دست داده. از این رو، فرق دارد با ماهی سیاه کوچولوی صمد. یکی از سر رغبت و میل و دیگری از سر اجبار و تحکم. فرن در سرزمین آواره ها به تنهایی یک ون دارد و این سپر اوست در برابر سرما و خطر جاده و بیایان و جنگل. فرن، غم مرگی بزرگ را در چهره دارد و به خطر افتادن معاش هم زندگی او را تهدید می کند.
کیش و مات «افسون سینما» و نیروی دوربین ژائو
دوم : اینکه یک زن خط فیلمنامه ی ژائو را جلو میبرد نکته ها در خود دارد. از جمله: شخصیت کارگردان زن است و این نمیتواند بی ربط به طبیعت باشد. منظور اینکه لانگ شات های درخشانی که گرفته می شود و یک زن در نماها هاست و جای مرد و شوهرش خالی است، ذهن را به این سمت می برد که مونث بودن و مادر بودن طبیعت را باهم ببینیم و برای لحظاتی، کیش و مات «افسون سینما» و نیروی دوربین ژائو شویم.
سوم : وقتی زنی همسر ندارد و در میانسالی تنها به جاده می زند و داخل یک ون زندگی کند، همدردی و ترحم را در سنگی ترین دل ها، برمی انگیزد. از این رو، گرفتن قاب های وسیع و جذاب نمی تواند نقابی باشد که از اصل موضوع غافل شویم. زن به وسعت طبیعت، تنهاست یا طبیعت به سمت مرگ می رود همچون شوهر فرن؟
چهارم : فرن قبل از اینکه کارش را در معدنی در امپایر از دست بدهد زندگی بدی نداشت. ولی اتفاق و گره که در زندگیاش پیش آمد باعث شده یک مرتبه سقوط کند. شادی و خود زندگی، شکننده است و بیمه نمی شود به این دلیل ساده: مرگ هست و غم در نوبت است که بعد شادی، رخ دهد.
تحمل تنهایی برای فرن در فیلم سرزمین آواره ها
پنجم : فرن تنهایی اش غیرقابل تحمل نمی شود و کاری موقتی می یابد علاوه براین، انسان های تقریبا شبیه او در بیابان ها زندگی می کنند. وقتی کنارهم می نشینند و حرف می زنند، آرام تر می شوند: در جمع بهتر از تنهایی می توان غم فقدان کسی را، تحمل کرد یا دستکم به فراموشی سپرد.
ششم : آنانی که فرن را در بیابان می یابد و زود با او گرم می گیرند و بخشنده به نظر می رسند در خندیدن و در دادن اطلاعات به او، شبیه طبیعت شده اند یا نمی خواهند مثل بسیاری از شهری ها، به محاسبه گری و تصنعی رفتار کردن متهم شوند؟ یعنی آیا اختلاف رفتاری و گفتاری بین آواره های بیابانی هست و آنان که در شهراند؟
دوستان میانسال و پیر فرن، طبیعی اند و ادای بازیگری هم در نمی آورند یعنی خود خود خودشانند، اصیل. این امر از اول انتخابشان بوده، یا اعتراضی است به سبک دیگری در شهر؟ مارلون براندو می گوید: مردمان معمولی هر لحظه در حال بازیگری اند.
هفتم :فیلم سرزمین آواره ها ساخته «کلوئی ژائو» اقتباسی از یک رمان است. ادبیات به مثابه ی ثروت جاودان سینما و به عنوان داستان دوربینها.
ضعف داستان و روایت دوربین ژائو در فیلم سرزمین آواره ها
هشتم : در دیالوگی، یکی از دوستان بزرگ فرن در بیابان و در میان خانه به دوش ها می گوید: نباید زیر بار سیستم برویم و این یعنی آنانی که بر گرد آتش فرن در بیابان و زیر سقف آسمان زیبا نشسته اند، مقاومتی می کنند در برابر نابرابری آواره کننده ی سیستم سرمایه داری که بقول خود کارگردان بر همه چیز و همه کس، چنگ می اندازد حتی آمازون.
نکته این است که این نوع اعتراض و مقاومت چقدر موثر است و آیا نوعی دیگر از انفعال و خود فریبی و تن دادن نیست؟ فیلم Nomadland در مورد آنانی که «آواره نشده اند» و «خانه دارند» خیلی «نمی گوید» و این به نظر ضعف داستان و روایت دوربین ژائو باشد که در عنوان اثرش نیز پیداست.
راستی چرا فرن به نیوریوک یا واشنگتن نرفت یا لاس وگاس و لوس آنجلس و فلوریدا؟ چرا کارگردان ژائو، فرن را به سمت بیابان های سنگی آمریکا کشانده و از شهر و صنعت دورش کرده؟ این نوعی مقاومت و اعتراض است یا استیصال و تقلایی برای بقا یا توصیه ای ظریف به سبک «چینان باستان» در مورد اعمال قدرت خود در برابر ستم و ظلم و نابرابری؟
فیلم سرزمین آواره ها و تلنگری بر علیه بی تفاوتی و خونسردی انسان
نهم : شاهدیم که در رسانه و مطبوعات بسیاری فریاد برآوردند: محیط زیست و سیاره و میزان منابع اش در خطر است و باید و فورا کاری کرد، با شدت و وسعت هر چه بیشتر. قصه ی پر غصه ی معاهده ی آب و هوایی پاریس تنها یک نمونه از فریادهاست در مطبوعات بین المللی.
آیا این اثر ژائو، که به وسیله داستان فرن ( زنی تنها و بیکار و میانسال و شبیه سنگ ) جلو می رود خطابه و اعتراضی سیاسی به «سیستم متناقض سرمایه» در آمریکا است یا تلنگری بر علیه بی تفاوتی و خونسردی انسان های که زمین را مهم نمی دانند؟
اگر به یک نشانه ی سینمایی یعنی «زمان» انتشار فیلم سرزمین آواره ها کمی دقت کنیم، اگر به مسایلی که به کرات در مطبوعات پیرامون وضع ساکنان زمین و میزان منابع باقی مانده جهت گذران حیات پخش می کنند کمی دقت نماییم، شاید نکته نهم را جدی تر بگیریم و این فرضیه را قویتر کنیم که کارگردان هدف و عمد مشخصی داشته و با آگاهی دقیق تاریخی به سمت ساخت فیلم Nomadland در چنین دوره ی تاریخی رفته و اسکار را هم برده. اعتراضی شیک و مجلسی و تصاحب جایزه ای شیک تر و مجلسی تر در زمان و مکانی بجا!
تحلیل مضمون اصلی فیلم سرزمین آواره ها از نگاه ژان ژاک روسو
دهم : مهمتر از همه با نگاه به آنچه در نه نکته قبلی بیان شد و از منظر تاریخ فکر بشر و بعد از رنسانس: در قرن ۱۸، متفکری به نام «ژان ژاک روسو» مضامین و مفاهیمی درباب «رجوع به طبیعت، انکار تمدن و تخفیف هنرها و علوم » نوشت.
روسو، بخاطر صورت بندی مفهومی درخشانش ، در دفاع از طبیعت در برابر «نابرابری تمدن و فساد اخلاقی رنگارنگ اش» و نیز «تقسیم کاری که علوم و هنرها در بین طبقات» به بار آورده، جایزه هم برد ( بنگرید به دو مقاله ی روسو در باب منشا نابرابری و نیز تاثیر علوم و هنرها بر اخلاق ).
منظور اینکه : آنچه «شان پن» در فیلم «به سوی طبیعت وحشی» و «کلوئی ژائو» در فیلم سرزمین آواره ها می گویند، بدون شناسنامه فکری نیست و مایه های آن در جهان فکر «ژان ژاک روسو» و طرفداران رمانتیسیسم در ادبیات و فلسفه، فراوان وجود دارد. یعنی سالهای قبل تر از تولد سینما در جهان!
یعنی روسو قبل تر از «ژائو» و «پن» و حتی «ترنس مالیک»در قالب تصاویری ادبی و به شکل منطقی و پرشور، بخش اعظم آنچه را که کارگردان های مذکور (هر کدام به بیان خود) خواسته اند بگویند، گفته است. یعنی تقریبا 150سال قبل از به وجود آمدن سینما و اختراع سینماتوگراف به وسیله «لومیرها».
همبستگی غریبی بین ژان ژاک روسو و فرن در فیلم فیلم سرزمین آواره ها
با این همه، همبستگی غریبی بین ژان ژاک روسو و فرن وجود دارد: مرگ همسر، کمبود کار و به خواب رفتن شهر به علت مرگ صعنت سبب میشود فرن و بسسیاری شبیه او، از امپایر بیرون بروند و تبدیل کارگرانی خانه به دوش در اطراف آمریکا شوند با هزاران روایت داغ دار و دلخراش.ژان ژاک روسو را از ژنو و از وطن، به اجبار دورش میکنند. روسو را، به خاطر نفوذ و قدرت آثارش در کشور خود ( و اروپا و بعدتر در جهان ) به تبعید می فرستند و آواره اش میکنند.
در فیلم سرزمین آواره ها آنقدر بزرگ می شود که مسئولان کشور، دوباره وی را به ژنو دعوت می کنند و بعد مجسمه هم برای روسو می سازند! فرن ولی به بیابان میرود وقتی به شهر برمی گردد حتی از کدپستی ها سابق، خبری نیست و کسی هم نیست که او را تحویل بگیرد. صورتش شبیه مرگ شده مثل شهرش.
فرم ذهنیت فرد شبیه فرم جامعه می شود و در واقعیت زبانی خود را، دیر یا زود نشان میدهد یعنی آدمی تا حد زیادی شبیه زمانه ی خود می شود؛ هر چند در ذهنش به کهکشان ها بیاندیشد و فرازمینی ها.
فیلم سرزمین آواره ها و تعطیل شدن کارخانه گچ
مهم تر اینکه : وقتی کارخانه ی گچ در منطقه زندگی فرن یعنی «فرانسیس مک دورمند»، تعطیل می شود، زندگی هم در آنجا به کلی تعطیل میشود به این دلیل ساده که معاش همشهری های فرن به صنعت وابسته بوده و بعد از توقف فعالیت صعنتی اساسا موجودیت شهر فرن زیر سوال می رود چون کارکردی ندارد. نکته اینجاست که دولت و حکومت چه کاری عملا برای فرن و همشهری ها او انجام دادند بعد از تعطیلی صنعت؟
آیا گزینه و بدیل دیگری برای انتخاب ساکنان امپایر جلوی آنها گذاشته اند و با چه کیفیتی؟ در چشم انداز روسویی، دولت وضعیت فرن ها و آوارگی را تداوم می بخشد و به نفع مالکیت آنها که دارند، عمل می کند و کمتر به نفع آواره ها و خانه به دوشانی مثل خودش، قانون به کمک پارلمان، وضع یا لغو می کند. فیلم سرزمین آواره ها
* منبعی که در نوشتن به کمک آمده است :
اعترافات اثر ژان ژاک روسو
نویسنده
فرمان رستمی
تریلر و تیزر تبلیغاتی فیلم سرزمین آواره ها
امیدواریم این مطلب براتون مفید واقع شده باشه
حتما در قسمت دیدگاه ، نظرات خودتون رو برای ما و مخاطبای ما کامنت کنید
همچنین می تونید این مطلب رو از طریق سرویس های اشتراک زیر برای دوستان خود ارسال کنید
معرفی کاتشو : شما کاربران گرامی می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد خدمات برتر در استودیو کاتشو مانند ساخت تیزر تبلیغاتی ، تولید موزیک ویدیو ، ساخت موشن گرافیک ، تهیه فیلم های کوتاه ، ساخت فیلم صنعتی ، طراحی سایت های متنوع ، ساخت فیلم مستند ، خدمات پرده سبز ، خدمات ویدیو مارکتینگ ، تولید فیلم های آموزشی و نیز ساخت فیلم مراسم و همایش و … به صفحه اصلی سایت مراجعه کرده یا با کارشناسان کاتشو تماس بگیرید.
به نکته های خوبی از فیلم Nomadland اشاره کردین. از همون دقیقه های اول مشخص بود که یک فیلم کاملا متفاوته. نکته جالبی که تو فیلم هست اینه که کارگردان اعتراضش رو با یک سری دیالوگ بیان نکرده با اینکه توی فیلم زیاد دیالوگی رد و بدل نمیشه اما پیامش کاملا گیراست ولی برای بعضیا ممکنه خسته کننده باشه.
فرمان رستمی کارت بی نظیره
عناصر مکتب مدرنیسم در فیلم سینمایی سرزمین آواره ها / کوچ نشینانnomadland :
۱ . اومانیسم ( فردگرایی )
۲ . اصالت قدرت ( بقای خود در برابر فنای دیگران )
۳ . طبیعت گرایی
۴ . عقلانیت ابزاری ( تکیه بر عقل محض )
۵ . بی اعتقادی به رستگاری ( گذر در جاده این زندگی )
تحلیل هرکدام از این عناصر در فیلم مذکور ، نسبتا مفصل است و در اینجا مجال و فرصت نیست . به هر حال فیلم سرزمین آواره ها با بکارگیری عناصر فرهنگ مدرن غرب و البته بازی خوب فرانسیس مکدورموند توانست دستاوردهای زیادی را کسب کند .