مواردی که در فیلم بازی مورد بررسی قرار می دهیم:
- اطلاعات و خلاصه داستان فیلم
- مفاهیم اساسی روانشناسی یونگ
- بررسی نماد ها و واکاوی خودشناسی در بطن اثر
- تحلیل سیر تکامل شخصیت محوری فیلم
- چند نکته و فکت جالب درباره داستان
- مشاهده تریلر فیلم The Game 1997 (در انتهای مقاله)
- ثبت کامنت و مشاهده نظرات سایر مخاطبین (در انتهای مقاله)
اطلاعات و خلاصه داستان فیلم The Game
فیلم The Game در ترجمه “بازی” به کارگردانی دیوید فینچر نام آشنا و با حضور بازیگر چهره و مطرح سینمای هالیوود ، مایکل داگلاس، در سال 1997 ساختهشده است. “بازی” داستان مردی ست که در سالگرد تولد خود، به عنوان هدیهی تولدش در مواجهه با یک بازی قرار میگیرد که در طی روایت فیلم تمام پایاب های اطمینان بخش زندگی اش را در مواجهه با چالش های این بازی از دست میدهد و با فروپاشی شخصیتی مواجه میشود.
از ابتدای فیلم توجه ما جلب میشود که در روند داستان قرار است تصاویر موالف از هم پاشیده شود و سقوطی لایه لایه اتفاق بیافتد. سکانسهای ابتدایی ما را گرم تماشای زمینههای کودکی مردی میکند که پدر خود را در کودکی به دلیل خودکشی ازدستداده اما قایقی که او به دستش داده و ساعتی که یادگار اوست به دست میکند هرچند در ادامه مشخص میشود که هیچگاه نخواسته او را واقعاً بشناسد و از پرسیدن دربارهاش فرار میکرده است.
مفاهیم اساسی روانشناسی یونگ در فیلم بازی the game
همین تکههای اول پازل به ما نشان می دهد که مردی با آرکتایپ آپولو روبه رویمان قرار دارد که در شغل خود درخشان و در احساسات عقیم می باشد و همیشه سربازِ پدر خواهد ماند. چنانکه در جای جای فیلم به قیاس خود با پدرش مشغول میشود و حتی در نامهای در منزلش طی بازی که وارد آن شده است، به پایان دادن زندگی خود به روش پدرش تشویق میشود.
تولد، نمادین ترین واژه و موقعیت برای تغییر بنیادین است. مرحله ای کور و بسته که ما را وارد دنیای شگرف و تازه ای میکند؛ و تولد چهل و هشت سالگی نیکلاس (که درست در سن مرگ پدرش است) آغاز بازی است که توسط برادرش ترتیب داده میشود تا زندگی یکنواختش را تغییر دهد. دلقکی وارد خانهی او میشود و کلیدی به دستش میدهد. دلقک، وجه مغفول وجود نیکلاس که با تفریح و امور غیر جدی بیگانه است، اولین منزلگاهی است که سفرش را با آن آغاز میکند.
نمادشناسی و رمزگشایی فیلم The Game
نیکلاس از سورپرایز متنفر است و آنقدر سفر قهرمانی اش را به تأخیر انداخته که به طور غافلگیر کنندهای با آن مواجه میشود. طی یک بازی که برای شخص او طراحیشده است، تمام نقاط ضعف و قوت او چنان در چینش وقایع قرارگرفته که تمام ثبات زندگی او را در نیمهی دوم عمرش که از آغاز آن سرباز زده، متلاشی میکند.
همانطور که همیشه گفته اند، اگر سفرمان را آغاز نکنیم ما را کشان کشان به این سفر خواهند برد. ما ناگزیر از پخته شدنیم. گویندهای که همراه دلقک وارد خانه اش میشود، احساسات او را به بازی میگیرد و به او میگوید اگر به من توجه نکنی خیلی عصبانی میشوم. مثل تمام احساسات و نقاط ضعف و ابعاد سرکوب شدهای که نیکلاس سالها به آنها بی توجهی کرده است و قرار است با این بازی تمامشان مثل آوار بر سرش خراب شود.
احساس عدم امنیت، فقدان اعتماد به نفس، تنهایی، شکستن غرور، ترس، خشم کنترل نشده برای جنتلمنی که همیشه رفتاری چارچوب مند داشته و چندین حس دیگر که باعث میشود تمام نقابی که سالها برای خود ساخته است فرو بریزد. آنقدر نشانه های این فیلم ظریف انتخاب شده که درست زمانی که نیکلاس به قصد سفری سوار هواپیما میشود و کم کم مبادی اطمینانش به خویش را از دست می دهد، ما شاهد جمع شدن چرخ هواپیمایی هستیم که هرچند اتصال خود را به زمین امن از دست می دهد اما آمادهی اوج گرفتن است.
کلیدهایی که دم به دم به دست نیکلاس میرسد و موقعیت های بی ربطی که در آنها به دردش میخورند، کم کم در او بینشی به وجود می آورد که بداند همه چیز یک بازی است و باید این سرنخ ها را حفظ کند چون ممکن است در موقعیتی جانش را نجات دهند. نشانه های جذاب دیگری که در داستان تعبیه شده، هتلی است که آبروی او را هدف گرفته است. در آن هتل روی یک سینی آینهای رد کوکایین پیداست و او در حین معدوم کردم آن درحالیکه تصویرش در آینه منعکس است، آینه را میشکند و دستش با همان تکه پاره های تصویر خود می برد. از این زیباتر چگونه می توان فروپاشی یک شخصیت را به تصویر کشید؟
در میانه این سفر وقتی نیکلاس با برادرش کنراد فرار میکند و چرخ ماشین پنچر میشود، کنراد در حال جستجو برای کلید زاپاس، دهها کلید پیدا میکند که نمی توانند گرهای از کارشان باز کند. هر کس در میانهی راه خود شناسی ممکن است با انبوهی از کلیدها مواجه شود که او را در وضعیت عدم اطمینان کامل قرار دهد. در همین موقعیت است که گره های بین دو برادر فاش میشود.کنراد طلبکار اوست که سعی کرده جای پدرش را بگیرد در حالی که این را نخواسته و وجوه آپولویی نیکلاس در جانشینی پدر، خود را بیشتر به رخ میکشد. حتی اگر خودش به این همه شباهت آگاه نباشد، وقتی سعی میکند پرده ها را کنار بزند و به سراغ کریستین، دختری که نقش حساسی در این بازی ایفا میکند، برای تحقیق دربارهی حقیقت میرود، با مصنوعی بودن تمام فضا رو به رو میشود.
نیکلاس با مصنوعی بودن تمام فضا رو به رو میشود و سعی میکند با خشم قواعد بازی را به هم بزند و همین باعث میشود که او را در موقعیتی قرار دهند که حس کند هر آنچه داشته از دست داده است. احترام، پول، اعتماد به اطرافیان، رازهایش و حتی ساعتش را که آخرین یادگار پدرش بود و با هر روز با خود حمل میکرد؛ و از همین نقطه انگار نیکلاس که درراه این سفر استخوان خرد کرده است و دیگر هیچکس نیست، شروع به ساختن کسی تازه میکند. کسی که آپولو را پشت سر گذاشته و سفر قهرمانی اش در مسیر تازه ای قرار گرفته است.
تحلیل سیر تکامل شخصیت محوری فیلم The Game
نیکلاس همسر سابقش را دید و به اشتباهاتش اعتراف کرد. اسلح هاش را برداشت و در کمال خونسردی از آن استفاده کرد و دزدی را از سر راه کنار زد. یکی یکی گره ها در مقابل چشمش باز شد و گفت پول برایش مهم نیست بلکه میخواهد پرده ها را کنار بزند. به جایی رسید که دانستن از هر داشته ی دیگری برایش مهم تر بود و در نهایت در موقعیتی قرار گرفت که فکر کرد کسی که سالها از او محافظت کرده را کشته و خودش را در جایگاهی دید که با پایان پدرش فاصلهای نداشت. خود را از فراز ساختمان اس آر اس (موسسه طراح بازی) به پایین پرتاب کرد و طراحان بازی او را به سلامت به زمین امن برگرداندند.
مردی که به زمین برگشت دیگر انسانی اسیر گذشته ی خود و سایه های پدر همیشه آرامش نبود. مردی بود که سفر قهرمانی اش را طی کرده بود و به قول برادرش، برای یک تولد دردسر های فراوانی کشیده بود. او دیگر آپولویی نبود که از ارتباط با زنان اجتناب کند یا بخواهد با حمایت کامل از برادرش او را کنترل کند. بلکه به او پیشنهاد داد هزینهها را باهم تقسیم کند.
این بازی، دروازهای است برای ورود به سفر قهرمانی هرکسی که اگر خودخواسته وارد آن نشود، قطعاً به روشی به آن دعوت خواهد شد و مسیر آن از سقوطی میگذرد که ما در نیمهی دوم عمر، از تمام اطمینانهای مطلق زندگیمان جدا خواهد کرد.
ناگفته نماند موزیک جذابی که دوبار در این فیلم تکرار شد و اشاره به داستان آلیس در سرزمین عجایب دارد، مکمل تمام معنایی است که در این داستان آفریده شده است. (white rabbit : efferson Airplane)
در کل فیلم صنعتی که فینچر تولید کرده ست از دسته فیلم های خوب در ایجاد تعلیق می باشد ، تعلیقی که بیننده را دچار چالش می کند و این سبک از روایت متعلق به آقای دیوید فینچر است. فیلم “بازی” با بازی درخشان مایکل داگلاس سیر تکامل شخصیت را در روایت طی می کند. به گفته کنراد (برادر کوچکتر) با نقش آفرینی شان پِن ، ما در ابتدا با یک نیکولاس نچسب و آدمی که روز به روز به عوضی تر شدن نزدیک می شود ، رو به رو هستیم. تقریبا در کل فیلم شخصیت اصلی فیلم حضور دارد و به لطف بازی خوب مایکل داگلاس تمام اتفاقاتی که داخل داستان رقم می خورد ، باور پذیر می شوند.
جمع بندی فیلم بازی the game
و صد البته کارگردانی منظم و شخصیت پردازی قابل قبول دیوید فینچر که به عنوان سومین کار بلند سینمایی خود گامی موفق را برمی داردو به مخاطب فیلم خود از ابتدامی گوید که یک بازی در جریان است و قرار بر این است که شما نیز دوشادوش شخصیت محوری همراه داستان بشوید و به سر این معما برسید. در طول فیلم شما درست مثل نیکلاس همانطور که جلو و جلوتر می روید ، دیگر به هیچکس اعتماد نمی کنید و همه اتفاقات برایتان مشکوک می شود. همین عامل مهمی می شود در جذب مخاطب و همراهی اش تا آخرین لحظات سرشار از هیجان و تعلیق حاکم بر کل داستان فیلم.
فیلم دچار نقاط ضعفی نیز می باشد که همین امر باعث می شود تا از the game به عنوان رده فیلم های درجه دوم دیوید فینچر بعد از فیلم هایی همچون Fight Club ، Seven و یا حتی Gone girl یاد کنیم. ولی با همه ی این اوصاف فیلم the game یک فیلم موفق در زیر ژانر خود و اثری موفق برای سازندگان آن می باشد. از کارگردانی خوب و بازیگری آن هم در سکانس نهایی در منتهی الیه اوج خود بعد از اتمام ان فشار عصبی که همپای داگلاس در طول فیلم طی کرده ایم به همراه او از ارتفاع سقوط می کنیم.
جایی که خرده شیشه ها را از رویش بر می دارند و ما به همراه نیکلاس گیج از جای خود بلند می شویم. برادر جلو می آید و با ان لحن منحصر به شان پن می گوید: خانمها ،اقایان! برادر من نیکلاس ون هورتن! و بغض شکه آور مخاطب بازی خورده که هر بار درست در همین لحظه به همراه نیکلاس ز درون خالی می شود. اینجا نقطه ایست که همه چیز زیبا و در حد کمال خود است.
چند نکته جالب در مورد فیلم The Game
1.شرکت CRS در سال2010شروع به ساخت بازی های منحصر به فرد بر اساس ویژگی های افراد کرد.
2.تقریبا ۱۴سال بعد از تاریخ گفته شده در این فیلم این شرکت شروع به ساخت بازی ها کرده.
3.در نزدیکی خانه کریستین جایی که نیکولاس پیش او می رود ونی پارک که روش Cable Repair Specjalist نوشته شده که مخفف آن همان CRS.
4.جلوی فرودگاه شخصی فقیر جلوی نیکولاس را می گیرد که همان راننده تاکسی که نیکولاس را به دریا می اندازد.
5.کریستین از همان روز تولد نیکولاس در رستوران بود و این نشان می دهد نیکولاس از همان ابتدا در بازی بوده فقط خودش خبر نداشته است.
استودیو فیلمسازی کاتشو
نویسنده
سحر نحوی
تریلر و تیزر تبلیغاتی فیلم بازی
امیدواریم این مطلب براتون مفید واقع شده باشه
حتما در قسمت دیدگاه ، نظرات خودتون رو برای ما و مخاطبای ما کامنت کنید
همچنین می تونید این مطلب رو از طریق سرویس های اشتراک زیر برای دوستان خود ارسال کنید
شرکت فیلمسازی کاتشو ارائه دهنده خدمات ساخت تیزر تبلیغاتی برای رسانه های مختلف (اینستاگرام، تلویزیون و …) و ساخت موشن گرافیک حرفه ای می باشد. از دیگر خدمات این مجموعه می توان به ساخت فیلم صنعتی برای کسب و کارهای گوناگون و همچنین ساخت فیلم مستند ، ساخت کلیپ اینستاگرام و ساخت فیلم مراسم در حوزه های متنوع اشاره کرد. برای ثبت سفارش و آگاهی از هزینه این خدمات کافی است بر روی لینک مربوط به آن ها کلیک نمایید.
نقد بسیار زیبایی بود، بعد از دیدن فیلم تازه متوجه شدم نمادها رو
نقد فیلم The Game خیلی کامل بود و به نکته های جالبی اشاره کردین.
تحلیل نسبتا خوبی بود به نکات حذابی اشاره کردین اما با این جمله که بازی فیلم درجه ۲ فینچر اصلا موافق نیستم
عجب فیلمی بود
تحلیل خوبی بود
خسته نباشید و مرسی از این مقاله مفید
یکی از بهترین نقد فیلم هایی بود که خوندم تا الان.
خیلی ممنونم.
فیلم The Game حداقل برازندشه جزو ۲۵۰ تای IMDB باشه انصافا
کارگردانی دقیق بازی های عالی و سناریو منحصر به فرد
خیلیخفن شد به مرور.هی فکر کردم میدونم داستان چیه ولی رکب خوردم
من واقا هیچ درکی از فیلم های فینچر ندارم
خیلی دوست دارم به اندازه ای که هم خودشو هم فیلماشو بزرگ کردن بتونم ارتباط بگیرم
ولی کلا از نظر داستانی مشکل داره تمام قصه هاش
شاید نیازه بیشتر تو حوزه روانشناسی مطالعه کنید.
فیلم برا ۲۵ سال پیشه ولی در مقایسه با الان نسبت به اکثر فیلم هایی که ساخته میشن خیلی خیلی ارزشمند ترو گیرا تره
یکی از دلایل اصلیش می تونه کارگردان پشت اثر باشه که داشت کم کم سبک خودشو پیدا میکرد
اولین بار که تیزر تبلیغاتی این فیلمو دیدم چنگی به دلم نزد
بعدا فهمیدم صاحبش فینچره
کنجکاو شدم خودجوش رفت تو لیست تماشا
واقا فیلم متفاوتی بود اونم از یه کارگردان کاربلد